دوست محمدرضا بود که باهاشون رفتیم باغ -___- حرکات و حرفاش مشکوکه. اینم یه چیزیش میشه مدام اصرار میکنه که بریم بیرون. منم بهش گفتم محمدرضا شاید کرونا داشته باشه، جایی نمیریم ما -__- بعد نوشت : من با تو تا در جهنمم میام گفتم وااااااااااات؟!!؟!!! جمعش کرد بعد بهم گفته بود "نمیدونم نسبت بهت اعتراف کنم یا نه" من پشمام ریخته بود اون لحظه اون کلمه ی "نسبت بهت" خیلی بو داشت بعد که گفتم بگوووو، گفت درآینده میگم نکته اینکه این پسر 2-3 سال از من کوچیکتره، و جریان
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت