727

دوست محمدرضا بود که باهاشون رفتیم باغ -___- حرکات و حرفاش مشکوکه. اینم یه چیزیش میشه مدام اصرار میکنه که بریم بیرون. منم بهش گفتم محمدرضا شاید کرونا داشته باشه، جایی نمیریم ما -__- بعد نوشت : من با تو تا در جهنمم میام گفتم وااااااااااات؟!!؟!!! جمعش کرد بعد بهم گفته بود "نمیدونم نسبت بهت اعتراف کنم یا نه" من پشمام ریخته بود اون لحظه اون کلمه ی "نسبت بهت" خیلی بو داشت بعد که گفتم بگوووو، گفت درآینده میگم نکته اینکه این پسر 2-3 سال از من کوچیکتره، و جریان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه فنی مهندسی آرکام آرمانشهر قرآنی لونه کاش میدانستیم طلاق توافقی | شرایط و مراحل طلاق توافقی آرکتایپ (ARCHETYPE) مینو رایانه رزین سختی گیر راهنمای زندگی انواع پکینگ لاستیکی